خدا کند که نماند ز من نشانی و نامی
دلم میخواهد هیچ کس باشم. دلم میخواهد هیچ کسی نباشم و فقط در فنا غرق شوم.غرق نیستی و فنا مثل آن که گفت در عدم افکندم آخر خویش را، وارهاندم جان پر تشویش را
- ۰ نظر
- ۳۱ خرداد ۰۱ ، ۲۱:۳۵
خدا کند که نماند ز من نشانی و نامی
دلم میخواهد هیچ کس باشم. دلم میخواهد هیچ کسی نباشم و فقط در فنا غرق شوم.غرق نیستی و فنا مثل آن که گفت در عدم افکندم آخر خویش را، وارهاندم جان پر تشویش را
کسی روی خاک بیابان نوشت...
پانوشت ) فرمود خدایا آن گناهان مرا ببخش که باعث تغییر نعمت شده اند.
مبادا تو نعمتی باشی که خدا به خاطر گناهانم از من دریغ میکند.
مبادا تو فرصتی باشی که من با گناهانم در حال سوزاندن آن هستم
مبادا مبادا...
خدایا مبادا از تو جدا شوم.
خدایا این روزها بیش از هر چیزی نگران عاقبت بخیری خودم و اطرافیانم هستم. مبادا از تو جدا شوم و فرصت هایم را یکی یکی از دست بدهم و حسرت آنها را بخورم.
خدایا به قیمتی دست ما را بگیر
کسی روی خاک بیابان نوست
به هر قیمتی دست ما را بگیر
به هر قیمتی دست ما را بگیر
قبلا نوشته بودم دوست دارم شبیه بی کس ترین های انسان های زمین باشم. اون ها که هیچ پشت و پناهی جزو پروردگارشون ندارند. اون ها که روی زمین مثل متواضع ها راه می رن. اون ها که همه از دستش در آسایشند به جز خودشون. خودآزارهای دوست داشتنی. اون ها که روی زمین ناشناخته اند و توی آسمونا درخشان و شناخته شده. اونا که به غیب ایمان دارند. یعنی چی این حرف؟ ایمان به غیب خیلی حرفه و خیلی مرتبه بالاییه. یعنی کاری رو انجام میدی که نمیدونی واقعا ارزش داره یا نه. نمیدونی در اخرت چه خبر خواهد یود. ی نوع معامله است. معامله با پروردگار. ریسک با پروردگار.آره. تقوا ریسکه. تقوا معامله است. از رو چیزی چشم می پوشی که نمیدونی برای چی باید این کار رو بکنی و نمیدونی ثمر خواهد داشت برات یا نه! و این عین اخلاصه.
اگر به بندگی ات ماند که ماند ورنه به عالم
خدا کند که نماند ز من نشانی و نامی
دیگه طاقت ندارم.
دارم دیوونه میشم.
چه فرصت هایی رو از دست دادم.
قدرش رو ندونستم.
چه ظلمی کردم. چه فرصت سوزی عظیمی کردم.
دیگه چه مرگت بود.
چه گوهی بخورم
حالم بده
اعصابم خورده.
دیگه بسمه خدایا نمیخوای ی حرکتی بزنی؟؟ اقا من بی عرضه بی دست و پای. تو هم بی عرضه ای؟؟نشستی ببینی من چه میکنم. اقا من کاری نمیکنم.
خیالت راحت شد؟
ی چیزی بگو یاد تو نیفتم.
موهای سفیدم رو دارم هر بار تو ایینه به خود خیره میشم واضح تر و بیشتر میبینم.
سرگشته
حیران
بلاتکلیف
نابودکننده عمر و فرصت های گذران
یا راد ما قد فات
دفتر دوران ما هم بایگانی میکند....
قرن تموم شد.
با همه دغدغه ها و تلخی ها و شیرینی هام به اتمام رسید.
قرنی رو شروع کردم که قطعا اواخرش رو نمیبینم. اواسطش رو هم یحتمل.
الان مثلا اونی که سال ۱۳۰۱ رو روع کرده بود برات اهمیت داره؟ برای کسی مهمه؟
نه.
تو هم بی اهمیت خواهی شد.
یک جمله از کتاب قطور تاریخ رو تشکیل خواهی داد و در گوشخ ای از کتابخانه خاک خواهی خورد.
ی چیز رو فهمیدم
داره اوضاع عوض میشه.
اونطوری که فکر میکنیم نیست همیشه.
حوصله ندارم.
دواش جز می چون ارغوان نمیبینم...
((در این قرنِ ناجورِ نادَخ که اتم شکافته میشه وُ مریخ لمس ولی همچنان بشر با نیشِ یک پشه میمیره،، بهراستی که آدمیزاد هیچ نداره جز هنر. آن هم در معنای بزرگ کلمه! جایی که بفهمیم فقط و فقط تماشای عمیق آسمان، زدودن خاک از روی یک کتاب، دست محبت کشیدن بر سر یک کودک، هرسِ درختان و... هم هنر هستند. یعنی هرچه هست هنر است و هرآنکه [آنچه] میبینیم هنرمند! باری. تمام نقل بنده همیشه همان است که جناب حافظ قرنها پیش فرمودند : ای بیخبر بکوش که صاحب خبر شوی؛؛ تا راه'رو نباشی کی راهبر شوی...! ))
خدایا همسرم رو از تو میخوام.
خدایا کارمم از تو میخوام.
عقل ناقص و دو هزاری من چی میفهمه مگه؟؟ نهایت با همین دید محدود و عقل ناقص دو دو تا چهارتا کنم و ی مسیری رو انتخاب کنم.
فقط خواهش میکنم نزار عدم تقوا و عدم اخلاص و عدم نمازهای اول وقتم، توفیق خوبت رو از من بگیره.
خدایا بهترین مصلحتت رو از من نگیر به خاطر کارهام.
من جز تو کسی رو ندارم.
من جز تو کسی رو ندارم.
هر کاری هم کنم، هر چی هم بشه، خودت میدونی، توو دلم تو هستی. همه پشت و پناهم تویی.
آمال و آرزوها و خواسته ها و مصلحتم رو بهتر از من میدونی. به خاطر بی لیاقتی از من دریغش نکن.
ارباب حاجتیم و زبان سوال نیست.
خدایا برام نگهش میداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای خدای بی عرضه ها. ای خدای دل نگران ها.ای خدای جوانی های تلف شده. ای خدای استعداد های هدر رفته. ای خدای بیچاره ها.