لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۳ مرداد ۰۱ ، ۲۲:۰۴

فقیر و خسته به درگاهت خواهم آمد رحمی، که جز ولای تو ام نیست هیچ دستآویز...یا علی بن موسی ایها الرضا.

مژده بده مژده بده، یار پسندید مرا....

عاشق زیارت هایی این چنینم. زیارت هایی پر مشقت و چند ساعته.

زر فنصرف.

زیارت کنم و برگردم.

دوست دارم این چند روز خودم رو پاک کنم و پاک به زیارت بروم.

یا امام غریب.

غریب ماییم.

 

 

 وَ لَوْ تَرى‌ إِذْ وُقِفُوا عَلى‌ رَبِّهِمْ قالَ أَ لَیْسَ هذا بِالْحَقِّ قالُوا بَلى‌ وَ رَبِّنا قالَ فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما کُنْتُمْ تکفرون

تاوان دل‌تنگی‌ها و چشم‌انتطاری‌هایی که به دل مهربانت نوشاندم را خدا با سختی و شدت از من خواهد ستاند.این است سزای قدرنشناسان.

پانوشت ) با دل بنده‌ی شاکر خدا بازی میکنی؟؟بچش عذابت را.

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۱ مرداد ۰۱ ، ۰۹:۴۲

گرم نه پیر مغان در به روی بگشاید...

پانوشت ) تو خانقاه و خرابات در میانه مبین،

خدا گواه که هر جا که هست با اویم

چه خواستم از او

که دادن و ندادنش

مرا اسیر خود کند

.

.

پانوشت اول ) به یاد استاد ابتهاج عزیز

پانوشت دوم ) برای دل مهربانت چله خواهم گرفت. اگر دلت راهی نشد، باز هم چله میشینم و اینقدر چله خواهم گرفت که آتش اندر گنه آدم و حوا فکنم.

پانوشت سوم ) حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا، یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن

ثبت شود به تاریخ 19 مرداد - 12 محرم الحرام

 

گفت: عیش آنکه بر نومیدی زید .. "

ذکر ابوعلی الثّقفی، نفحات الانس. 

 

گذر عمرم به نفعم نیست. این گذشت عمر داره مسیر منو جدا میکنه از مسیری که داشتم میرفتم.

از مسیری که دوست داشتم برم.

اینطوریش رو دوست نداشتم. دوست نداشت اینطوری بشه.

دارم فکر میکنم همون پونزده سالگی اگه در اوج پاکی و صافی تموم شده بود قصه ام بهتر نبود؟ شبش که به اطمینان رسیده بودم فردا رو دیگه نمیبینم، خواب عجیبی دیدم و دلم به زندگی آروم شد. ولی خوب. بگم سر کاری بود زشته؟ البته شاید هم تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم، از که می نالی و فریاد چرا می داری؟؟ خفه ساکت شو.

حال خودمو و این غصه خوردنای عالی مرتبه و انسانی نما رو ندارم. علایم بزرگ شدنه؟ یا علایم خشک شدن دل و سفت شدن قلبه؟ یا علامت ته نشین شدن ی عشق زمینی و آسمانیه؟

در هر صورت، خاک ایت

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۷ تیر ۰۱ ، ۰۳:۰۲

خدایا دلم فقط به تو قرصه. فقط دلخوشیم به توعه. اوضاع داغون جامعه رو که میبینم...ناکامی ها و تلخکامی ها رو که میچشم... افکار منفی و پریشان که به سمتم هجوم پیدا میکنند...إِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمائِی، وَمُنْتَهَىٰ مُنایَ، وَغایَةُ رَجائِی فِی مُنْقَلَبِی وَمَثْوَایَ.

خدایا تو اون نوری هستی در دلم که همیشه وجودم رو گرم نگه می داره. ته ته ته دلم به تو خوشه. پس مبادا رها کنی دستی رو که گرفتی و دلی رو که گرم کردی.أَنْتَ إِلٰهِی وَسَیِّدِی وَمَوْلایَ. فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ و رَاضِیَةً بِقَضَائِکَ.

پانوشت ) قضا کدومه؟ قدر کدومه؟به کدوم باید راضی باشی وقتی همه اش دست خودت سپرده شده و تویی که باید تصمیم بگیری کدوم مسیر رو انتخاب کنی.