خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم. از پشت پنجره ی اتاق از پشت پرده خاطرات غمزده یاد تو چه دلنشین و خنک این جان خسته را نوازش می دهد باد می آید و انگار تویی می گذری