لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

غم زمانه که هیچش کران نمیبینم

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۴۰۰، ۱۲:۰۸ ق.ظ

دواش جز می چون ارغوان نمیبینم...

((در این قرنِ ناجورِ نادَخ که اتم شکافته میشه وُ مریخ لمس ولی همچنان بشر با نیشِ یک پشه می‌میره،، به‌راستی که آدمیزاد هیچ نداره جز هنر. آن هم در معنای بزرگ کلمه! جایی که بفهمیم فقط و فقط تماشای عمیق آسمان، زدودن خاک از روی یک کتاب، دست محبت کشیدن بر سر یک کودک، هرسِ درختان و... هم هنر هستند. یعنی هرچه هست هنر است و هرآنکه [آنچه] می‌بینیم هنرمند! باری. تمام نقل بنده همیشه همان است که جناب حافظ قرن‌ها پیش فرمودند : ای بی‌خبر بکوش که صاحب خبر شوی؛؛ تا راه'رو نباشی کی راهبر شوی...! ))

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی