لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

خدایا
مرا
به گونه ای بساز
شکل بده
و بتراش
که مایه شرمساری تو نباشم .
 

جبران خلیل جبران : 
با هم باشید،اما بگذارید در با هم بودن شما فاصله ای باشد.......
و بگذارید نسیم در میان شما بورزد.......
یکدیگر را دوست بدارید،اما از عشق زندانی برای یکدیگر نسازید...
بگذارید عشق ،جایی،در ساحل روحتان باشد.....
پیمانه های یکدیگر را پر کنید،اما از یک پیمانه ننوشید.....
از نان خود به یکدیگر ارزانی کنید،اما از یک قرص نان نخورید...
با هم بخوانید و برقصید و شادکام باشید،اما به حریم تنهایی یکدیگر تجاوز نکنید...
همچون تارهای عود باشید که جدا از هم اما با یک نوا مترنٌم میشوند....
قلبهایتان را به هم هدیه کنید،اما یکدیگر را به اسارت در نیاورید،
زیرا تنها دستان زندگی است که بر قلبهای شما حاکم است....
در کنار یکدیگر باشید،اما نه چندان نزدیک،
زیرا ستونهای معبد دور از هم قرار دارند...
...و درخت بلوط و سرو در سایه یکدیگر رشد نمیکنن

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۱:۰۰

خانه آباد شدم ، خانه ات آباد حسین

وقتی دیدمش تمام مدت این نوشته توی ذهنم تکرار میشد:
آدم ها می آیند
زندگی میکنند
می میرند
و می روند
اما...
فاجعه ی زندگی تو
از آن روز آغاز میشود
که آدمی میمیرد
اما نمی رود
می ماند
و نبودش در بودن تو چنان ته نشین می شود
که تو می میری در حالی که زنده ای
و او زنده می شود در حالی که مرده است

آنکس که فهمید،
همیشه در کنارت خواهد بود
وآنکس که نفهمید،
روزى دلش براى تمام خوبیهایت تنگ میشود..


به حال سجده بیفتم به احترام "علی"

خوشا دمی که بمیرم به زیر گام "علی"

به گنبد و به ضریح و به حرمت نجفش

"علی" امام من است و منم غلام "علی".

به گمانم
بزرگترین دارایی زندگی آدمیزاد، 
همین دوست های دیده و نادیده هستند...
همین دوست هایی که برایت پیغام می گذارند...
که اعلام می کنند حواسشان به تو هست... 
همین دوست ها که با دو سه خط پیغام نشان می دهند چقدر دلشان پی تو ، 
دل تو و درد توست...
که چقدر خوب تو را می خوانند...
همین دوست ها که پیگیرند,
که نباشی دلگیرند
همین دوست ها که دلتنگت می شوند و بی مقدمه برایت می نویسند...
وقت هایی دو سه خط شعر می فرستند...
که بدانی خودت...وجودت...خوب بودن حال و احوالت برای کسی مهم است...
آدمیزاد چه دلخوش می شود گاهی،
با همین دو سه خط نوشته...
دو سه خط پیغام،از دوستی

حس شیرینیست که بدانی بودنت برای کسی اهمیت دارد، 
نبودن ات کسی را غمگین میکند...
وقت هایی هست 
که می فهمی حتی اگر دلت پُر درد است، 
باید بخندی و شاد باشی، 
تا دوستت را غمگین نکنی...
خواستم بگویم که چقدر این دارایی های زندگی ام، 
این دوستان ِ دیده و نادیده، برایم پُر ارزش ند...
که چقدر خوب است دارمشان...
تقدیم به دوستای خوبم

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۲۹

بالاخره در زندگی هر آدمی ،...
یک نفر پیدا میشود که بی مقدمه آمده، مدتی مانده....
قدمی زده وبعد اما بی هوا غیبش زده و رفته .

آمدن و ماندن و رفتن آدمها مهم نیست ...
اینکه بعد از روزی روزگاری ، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید ، 
آن شخص چگونه توصیفت میکند مهم است..

اینکه بعد از گذشت چندسال ، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است .
اینکه آن ذهنییت مثبت است یا منفی.....
اینکه تورا چطور آدمی شناخته ، مهم است.
منطقی هستی و میشود روی دوستی ات حساب کرد !؟

می گوید دوست خوبی بودی برایش ، یا مهمترین اشتباه زندگی اش شدی.....
اینکه خاطرات خوبی از تو دارد ، یا نه برعکس..
اینکه رویایی شدی برای زندگیش ، یا نه درسی شدی برای زندگی....

به گمانم ذهنیتی که آدمها از خود برای هم به یادگار میگذارند ، از همه چیز بیشتر اهمیت دارد 
وگرنه همه آمده اند که یک روز بروند...!