لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

ﺧﺪﺍﻱ ﻣﻦ ...
ﺍﻳﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺷﺪ ...
ﻣﻲ ﮔﻮیند بزﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﺷﮑﺴﺖ، 
ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ...
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺷﮑﺴﺖ ﻧﺨﻮﺭﻡ ...
ﻣﻦ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻗﺎﺿﻲ ﺍﻟﺤﺎﺟﺎﺕ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﻧﻢ، 
ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﺍﻟﺘﻤﺎﺱ ﻫﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻱ ...
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺍﺭﺣﻢ ﺍﻟﺮﺣﻤﻴﻦ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﻢ، 
ﺣﺘﻲ ﺍﮔﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﮕﻴﺮﻱ ...
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ... 
ﺗﻮ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺪﺍﻳﻲ ...
ﺍﻣﺎ ﻣﻦ ... 
ﻣﮕﺬﺍﺭ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻭﻡ...
ﻣﻦ ﺍﻣﻴﺪﻡ ﺑﻪ ﺗﻮﺳﺖ ...
ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻟﻢ ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ ﺑﺨﻮﺍﻥ ...
ﺍﻣﻦ ﻳﺠﻴﺐ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﺗﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﻮﺩ ﺍﻳﻦ ﻣﻀﻄﺮ.....!!!
تا آرام گیرد این قلب نا آرام من.....
خدای من....
به حضورت،
به نگاهت،
به یاریت نیازمندم.....
سال هاست به این نتیجه رسیده ام که

" تو "

آن مشترک مورد نظری هستی

که همیشه در دسترسی.
** اِلٰهی وَ رَبّی مَنْ لی غَیْرُکَ **

خدایا

صدای تو هر لحظه با من سخن می گوید
اما من آن را نمی شنوم
مرا به اعماق درونم ببر
تا شکوه بی پرده جمال تو را ببینم
مرا بیاموز
پیوسته تو را بجویم
و همواره به عنوان یگانه پناهگاهم
به تو رو کنم

چای رفاقتم ،
همیشه روی سماور محبت ،
تازه دم است . 
قندان عاطفه هم پر از قندهای
صبر و همراهی 
.دلتنگ شدی 
کنار پنجره دوستی منتظرت

ﺭﻓﺘﻦ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ . ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ...
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰ ﻫﺎ ﺑﻤﺎﻧﺪ ...
ﺍﮔﺮ ﻧﺮﻭﯼ ﻫﺮ ﺍﻧﭽﻪ ﻣﺎﻧﺪﻧﯿﺴﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺭﻓﺖ ...
... ﺍﮔﺮ ﺑﺮﻭﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﭘﺮ ﺑﺮﻭﯼ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﯽ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﺪ ...
ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺳﺖ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﺩ ...
ﻣﺜﻞ ﯾﺎﺩ،ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻃﺮﻩ ،ﻣﺜﻞ ﻏﺮﻭﺭ ...
ﻭ ﺍﻧﭽﻪ ﻣﺎﻧﺪﻧﯿﺴﺖ ﺭﺍ ﺟﺎ ﮔﺬﺍﺷﺖ،ﻣﺜﻞ ﯾﺎﺩ،ﻣﺜﻞ ﺧﺎﻃﺮﻩ،ﻣﺜﻞ ﻟﺒﺨﻨﺪ ...
ﺭﻓﺘﻨﺖ ﻣﺎﻧﺪﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﯼ،ﺑﺮﻭﯼ ...
ﻭ ﻣﺎﻧﺪﻧﺖ ﺭﻓﺘﻨﯽ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻤﺎﻧﯽ،ﺑﻤﺎﻧﯽ

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۹ مهر ۹۴ ، ۰۰:۱۴
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۳

قد نری تقلب وجهک فی السماء

و ما نگاه‌های نگران تو را به سمت آس‌مان می‌بینیم ..



این متن مال من نیست. از وبلاگ sojoom.blog.ir آن را برداشته ام. 

لبالب از سخنی حاضرم قسم بخورم ..





اوّل آنجا که امام تک‌تک اعضای بدن مبارکش را بر می‌شمرد.
سوزناک است.
می‌فرماید که همین اعضای بدن را که به زودی فدا خواهم کرد،
شما عطا کرده‌ای .. و محافظ بوده‌ای تا حالا. .

.

دوّم آنجاست که می‌فرماید و فی سفری یحفظنی.
در این سفری که می‌روم حافظم باش...
چه‌طور آدم می‌تواند از غصّه تاب بیاورد آخر ؟ ..
خصوصاً وقتی که می‌گوید و اهل بیتی...

.

اما سوّم دعایی می‌کند که کامل‌تر از آن ندیده‌ام تا به حال:
الهی اغننی بتدبیرک لی عن تدبیری
و باختیارک عن اختیاری..
الله اکبر ازین دعا. آنهم در آن شرایط. چنان که افتد و دانی..



این متن مال من نیست. از وبلاگ sojoom.blog.ir آن را برداشته ام. 

گاهی کسی که با دل ِ آدم غریبه نیست 

بُر می‌خورد میان ِ تمام ِ غریبه‌ها ..