لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

از خدا دور بودن خیلی سخته،روزات خیلی سرد میگذره.ما که باخ رفتیم.

بازم کلی کار اینترنتی دیگه که هیچ کدوم رو دوست ندارم و باید انجامشون بدم. و منی که رو به روی لپ تاپم نشستم و احتمالا باز هم مثل همیشه همه رو پشت گوش بندازم و برم بگیرم بخوابم.

این شعر معین رو از بین بقیه اش خیلی بیشتر دوست دارم.لا مصب هیچ وقت تکراری نمیشه و اون لحظه ها که خیلی دپرسم فقط این آهنگه مناسبمه و باهاش انس میگیرم

میگه:

بزار از داغی دستای تنها /بگیره هرم  گرما بستر من

بزار با تو بسوزخ جسم خستم/ببینی آتش و خاکستر من

تو ای تنها نیاز زنده بودن/بکش دست نوازش بر سر من

به تن کن پیرهنی رنگ محبت/اگه خواستی بیایی دیدن من


خواهشن سال خوبی باش!نذار چهار روز دیگه رومون تو روی هم واشه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۳ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۱۶

کسی که بتونه تو تنهایی خوشحال باشه خیلی وقته آب از سرش گذشته...

گاهی اوقات دیگر عشق نیست،عادت است و فرار از تنهایی

سر را به زمین چه مینهی بهر نماز؟

آن را به زمین بنه که بر سر داری

همه عالم نگران تا نظر بخت بلند

به که افتد که تو یک دم نگرانش باشی...

بعضی وقتا میشه که نیاز به ی دوست خوب داری،به ی همراه صمیمی،به یکی مثل خودت احتیاج داری،تنهایی اصلا چیز جالبی نیست

دلم هوای تازه میخواد!

جاری خورشید زندگی!

جز با نگاه گرم تو،فردا نمیشود!