مغرور مشو به خود که خواندی ورقی
زان روز حذر کن که ورق برگردد
ابوسعید ابوالخیر
- ۰ نظر
- ۰۸ اسفند ۹۲ ، ۱۸:۵۴
مغرور مشو به خود که خواندی ورقی
زان روز حذر کن که ورق برگردد
ابوسعید ابوالخیر
از شهد لب توست که در حاشیه قم/هی شعبه زدند حاج حسین و پسرانش
آن یار که عهد دوستاری بشکست
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی
پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
تا حالا دقت کردین هر کیو که دوست دارین از روی دلسوزی و ترحمه؟؟؟یکم فکر کن!!راست نمیگم؟؟
پانوشت)تا حالا کسیو به خاطر خودش دوست داشتی؟
مسیر بهشت از کنار توئه
چه راحت هواتو نفس میکشم
پای هر کی که جز تو باشه وسط
بهم شک نکن،پامو پس میکشم
کسی که حالا رو به روی توئه
مگه میشه جز تو تصور کنه؟؟؟
بخوادم نمیتونه تنهاییشو
به جز تو با هیشکی دیگه پر کنه
پانوشت)دنبال آهنگشم...
آدمی ست دیگر
چون دیدی با آنکه گناه میکنی پیاپی به تو نعمت میدهد بدان که تدریجا به سوی هلاک بردن توست !؟