- ۲۷ آبان ۹۴ ، ۰۳:۲۷
یک راهنمای ساده برای زندگی
- تمرکزتان را بر روی آینده کم کنید
و به زمان حال بپردازید
- قرار نیست همیشه کار کنید،
اندکی هم بازی کنید.
- کمتر نگران باشید و بیشتر بخندید
- نفس بکشید
یک دوستی داشتم،
پلوی غذایش را خالی می خورد،
گوشت و مرغش را می گذاشت آخر کار، می گفت:
می خواهم خوشمزگی اش بماند زیر زبانم.
همیشه هم پلو را که می خورد سیر می شد، گوشت و مرغ غذا می ماند گوشه ی بشقابش،
نه از خوردن آن پلو لذت می برد،
نه دیگر ولعی داشت برای خوردن گوشت و مرغش، برای جاهای خوشمزه ی غذا...
زندگی هم همینجوری ست.
گاهی شرایط ِ ناجور زندگی را تحمل می کنیم،
و لحظه های خوبش را می گذاریم برای بعد،
برای روزی که مشکلات تمام شود.
هیچ کداممان زندگی در لحظه را بلد نیستیم.
همه ی خوشی ها را حواله می کنیم برای فرداها،
برای روزی که قرار است دیگر مشکلی نباشد،
غافل از اینکه زندگی دست و پنجه نرم کردن با همین مشکلات است.
یک روزی به خودمان می آییم می بینیم یک عمر در حال خوردن پلو خالی ِ زندگی مان بوده ایم و گوشت و مرغ لحظه ها، دست نخورده مانده گوشه ی بشقاب،
دیگر نه حالی هست،
نه میل و حوصله ایی..
عقل در گوش دلم گفت: که ایمان،ادب است.
ادمی زاده اگر بی ادب است،ادم نیست!!..
فرق ما بین بنی ادم و حیوان؛ ادب است.
چند روزی که در این قالب تن مهمانی...
با ادب باش:
که خاصیت انسان ادب است...
دست هایم را بگیرید
بــه ” دل خــود ” مــدیـون مےمــآنم…
بــرای تمـام
“دلــم مےخواســـت” هاے
بے جواب مــانـده اش !!