لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

تو میمونی و ی میل و نفس سرکش که اتیشت میزنه از درون، ولی به علت اینکه‌سرت شلوغ شده و سنت رفته بالا،بخوانی هم نمیتونی کاری کنی.جونشو نداری.پس ‌سه تا حسرت برات تازه میشه؛

یکی اینکه چرا جون نداری ازش استفاده کنی و عکس حسرت میخوری.

دو اینکه چرا اصلا تا جوانش بودی رامش نکردی ک اینطوری تو پیری و ناتوانی اذیتت نکنه.

و از همه مهمتر این که میفهمی مقابله ات با خواهش نفسانی  به خاطر تقوا هرگز نیست! بلکه به خاطر حال نداری و جون نداشتنه!بنابراین دروازه های پر برکت تقوا به روت بسته میشه...تو میمونی و حسرت عمیق جوانی که چرا تا نعمت شهوت و نعمت جوانی و قدرت داشتی، گرگت رو رام نکردی.

در جوانی جان گرگت را بگیر

وای ‌اگر این گرگ گردد با تو پیر!!

 

خدا با بلاتکلیفی هیچ کیو امتحان نمیکنه به نظرم.

بلاتکلیفی مشکل توعه.خدا کمک میکنه تو بلاتکلیفی ها.

کو؟؟؟

از وقتی خودمون رو شناختیم بلاتکلیفیم.

میدونم امتحان نیستم.چون امتحان با صبر درست میشه.ولی وقتی ندونی چاره صبره یا نه چی؟نمیدونی باید دست رو دست بزاری یا نه.

این خیلی بده

 

قافله سالار سعادت بود

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۲۳ فروردين ۹۹ ، ۰۴:۲۰

زندگی من چ ارزشی داره اگه به پایان برسه و ظهور امام زمان رو نبینه؟؟نه جدی. چقدر از این میترسم ک بیایی و من آن روز نباشم...

از خاک قبر من رد شو خاک عباتو بتکون...

فکر کن تو Icu یی بعد از ۱۲۰ سال. همه اش بیهوش. ی لحظه هایی ب هوش میای. ب خودت میای میبینی امیدی ب زنده موندن نداری و برای ی لحظه بیشتر زنده موندن تقلا میکنی. دست و پا می‌زنی ی بار ببرنت خونه و رو تختت تو اتاق دراز بکشی، بری زیر پتو و وبلاگ نویسی کنی. اما دکترت اجازه نمیده. خانواده طردت میکنند.چون اسباب زحمتی. خودمونیم، همه ی جور ب مردنت راضی شدن...بعد دفعه بعد ک ب هوش میای دوباره اینا برات ادعای میشه. تازه اون موقع است ک میگی ای دل غافل.نه با ی دعا انس گرفتم الان زمزمه کنم. نه قرآن بلدم ک بخونم هی.نه ی با ی شعر انس دارم ک مونسم بشه.

اعمالمم اونقدری‌نیست ک دل خوش باشم صاحب زمان بیاد بالا سرم، حضرت علی بیاد کمکم، اهل روضه هم نبودم ک محبت حسین در دلم شعله بکشه...همینطور نزار و زار افتادی کنج بیمارستان تا پیک اجل بیاد سراغت و تو رو ب خیل عظیم خاموشان و فراموش شادگان ببره... آخر هم ظهور حضرت مهدی رو ندیده خاکت میکنند...

در مواقعی کع انسان هیچ امیدی به تلاش و کوشش خودش یا کمک های هم نوعانش ندارد، با خلوص ویژه ای دست به دعا بر می دار . خداوند هم در قران کریم مثال انسان هایی را میزند که در دریا در حال غرق شدن هستند.

نکته ای ک میخواهم بگویم این است ک خوب است اگر ما هم همواره امیدمان را از غیر خداوند قطع کنیم و تنها از حضرت حق استمداد کنیم. فی الواقع هم همین است. اگر همیشه  نتایج تلاش های خودمان یا اطرافیانمان را منوط به اذن پروردگار جهان بدانیم، ب میزان بالایی از خلوص میرسیم.

اللهم اجعل اخلاص فی عملی...

آقا گناه جهنم، مهم نیست ( البته که خیلی مهمه).اما از اون به مراتب بدتر اینه که به رعایت تقوات غره میشی و فکر میکنی خبریه و برای خودت حق گناه قائل میشی. این قائل شدن بسیار پنهانی و مرموز در اعماق روح و جانت وجود داره وتو رو به سمت هلاکت میکشونه. میگی خوب این همه تقوا رعایت کردم، حالا ی گل هم بخوریم هیچی نیست! اون دقیقا لحظه ای که تو به پروردگارت غره میشی! خداوند در جواب ادمهای گوهی مثل تو میفرماید 

 

 وَ مَنْ جاهَدَ، فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ. إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ!

 

اون لغنی رو باید بکشی حسابی تا روت کم شه عوضی.

یعنی هر گلی زدی به سر خودت زدی، منتشو الکی برای خدا نزار، خدا از عالم و آدم بی نیازه. برای خود احمقت توجیه گناه نکن و برای خود حریم امن گناه کردن قائل نشو که خدا همون حریم رو سرت خورد میکنه. حضرت علی مگر نفرمود بدترین توجیه، توجیه گناه کاره. اینم توجیه.

خاک تو سرت

مشکل دو تاست. یک ) خود گناه و دو ) قائل شدن حق گناه برای خود. یکی از یکی بدتر. خداوند کریم فرمود 

 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ ۚ وَمَنْ یَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ فَإِنَّهُ یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ ۚ

 

خطوات یعنی گام آهسته.طوری آهسته که نتونی بفهمی و تشخیص بدی. شیطان هم خطوه داره. آهسته آهسته از انجام کارهایی که گناه نیست شروع میکنه دعوت انسان و فقط کافیه همون قدم اول رو برداری. ناگاه ب خودت می آی میبینی انتهای این خطوات تو رو رسونده به مقام نافرمانی از حضرت پروردگار!

پروردگارا...

میفرماید کسی شایسته دریافت بشارت و مژده است، ک اهل دریافت اشارت ها و نشانه ها باشد.اهل نظر معامله با اشنا کنند.

این دنیا سراسر نشانه و اشارت است،منتها گوش نامحرم نیست جای پیغام سروش.

حمید خان چقدر نشانه و اشارت دیدی و نادیده گرفتی شون!!عملا گذاشتند تو کاسه ات،ولی زدی زیر کاسه و همه رو ریختی زمین.بترس از معصیت شاهدی ک هم قاضی است و هم صیاد.چقدر خدا بدش کی اد از اون حرکت و بهت اخطار هم داد.اما تو ندید گرفتی

ب این فکر میکنم خداوند مادر رو مظهر مهر و محبتش ب بتده ها معرفی کرده.محبت مادر چقدر عمیقه به فرزندش!اصلا به هیچ چیزی جز راحتی و منافع فرزندش فکر نمیکنه.به خودش هم اگه فکر میکنه به خاطر اینه که به خانواده و فرزندش کمک کنه.

نازنین مادر بعضی وقتها ی چیزی میگم با چنان نگاهی به من خیره میشه که عمق نگرانی و اضراب رو میتونم توش ببینم.به شدت حساس شده.عادت دارم کلمه "ولی" رو اخر جمله بیارم.ی بار پیامک دادم "تو راهم هوا صافه ولی". بلافاصله با اضطراب و ترس پیامک زد ولی چی مامان جان.تو رو خدا بگو

از وقتی هم معده اش ناراحته دچار ضعف و بی حالی شده.تو چشمای قشنگش موج های ضعف رو میبینی.میبینی از رمق افتاده.همش قد و بالاشو نگاه میکنم که چطور ب مرور زمان داره از نشاط جوانی ب رخوت پیری نزدیک میشه.

اینقدر به فکر ماست نوشابه پدرم میخره سریع قایمش میکنه و وقتی میگیم نوشابه کجاست ک بخوریم میگه جای نوشابه از اون کلم بروکلیا بخور!ما به شوخی و خنده میگیریم و میخندیم.ولی برام جالبه

اقای سید حمید رضا خان،اقای دکتر خان،هیچ کس در دنیا تو رو اندازه مادرت دوست نخواهد داشت و نداشته!!!!این رو فراموش نکن.مادر هیچ وقت تکرار نمیشه.هیچ وقت تکرار نمیشه.دو تا نیست،ی دونه است.دیگه مثل اون پیدا نمیشه.

به خاطر بی حالی این روزا ناراحته و شرمنده و میگه حالم خوب شد براتون غذای خوب میپزم.عزیزم شما ی تیکه نون خشک بده دست ما.باید غرورمو بزارم زیر پا و بهش جملات محبت امیز بگم.

در هر صورت،بعد ها خیلی حسرتت رو میخورم مادر من.مثلا یادته ی روز با ناراحتی به پدر گفتی همه دلوشیم اینه ضبا دور هم جمع شیم؟؟یادته خودت چطور نگاه کردی بهش حمید خان ؟؟؟

رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا...

خدایا ما رو در جوار رحمتت وارد کن

خانواده ما جز تو کسی رو نداره

اگه جایی تو زندگیت ابهام داشتی و نتونستی درست حسابی تصمیم بگیری،اگر بین دو سه تا گزیه مردد بودی،تقوا پیشه کن تا خدا راه صواب و صحیح رو بهت نشون بده

خداوند فرمود 

یا ایها لذین امنو ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا

و در جای دیگر فرمود

و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب

و در جای دیگر فرمود 

و اتقوا الله و یُعلِّمکم الله و الله بکل شی علیم

چیه این تقوا؟؟هر در زندگی خودش متناسب با شرایط خودش میدونه تقوا چیه و چه مصداقی داره براش.یکی براش میشه کنترل چشم،یکی براش میشه کنترل شهوت،یکی براش میشه کنترل زبان،یکی میشه تحمل نامهربانی های همسر یا شوهرش.عرصه تقوا به انداده همه ادم هاست.

در ایه اخری ک نوشتم که مربوط میشه به سوره بقره ایه مبارکه ٢٨٣ چیزی ک برام عجیبه تکرر لفظ شریفه الله هست پشت سر هم.خداوند میتونست خیلی راحت ی بار بگه اله.ولی میبینی چقدر تاکید کرد روی الله؟؟یعنی طرف حساب این جوونکای با تقوام با خود من الله ه!