لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

در زندگی بعدی من میخواهم در جهت معکوس زندگی کنم !

بامردن شروع میکنی ومیبینی که همه چیزخیلی عجیب است...

سپس بیدار میشوی و میبینی که در خانه سالمندان هستی!

...و هر روز که میگذرد حالت بهتر میشود...!

بعد از مدتی چون خیلی سالم و سرحال میشوی از آنجا اخراجت میکنند!

بعد از آن میروی و حقوق بازنشستگی ات را میگیری و وقتی کارت را شروع میکنی در همان روز اول یک ساعت مچی طلا میگیری و یک میهمانی برایت ترتیب داده میشود !!!

میهمانی ای که موقع بازنشستگی برای شما میگیرند و به شما پاداش یا هدیه میدهند

40 سال آزگار کار میکنی تا جوان شوی و از بازنشستگی ات لذت ببری...!

کمی بعد باید خودت را برای دبیرستان آماده کنی !!!

در دبیرستان روزگار خوشی را سپری می کنی

سپس دبستان

برای دبستان رفتن آماده میشوی

و بعد از آن تبدیل به یک بچه میشوی و بازی میکنی و هیچ مسوولیتی نداری...

سپس نوزاد میشوی

و آنگاه به دنیا می آیی !

در این مرحله 9 ماه را باید به حالت معلق در یک آب گرم مجلل صفا کنی که دارای حرارت مرکزی است و سرویس اتاق هم همیشه مهیا است...

فکر کن دینت رو به دنیات بفروشی....هه.شمر و عمر سعد هم همین کارو کردن...میدونی که چی میگم؟؟؟میدونی چی میگم یا اینم رمز دار کنم؟؟

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ تیر ۹۴ ، ۰۴:۳۱

میلیون ها درخت در جهان به طور اتفاقی توسط موش ها و

سنجاب هایی کاشته شدندکه دانه هایی را مدفون کردند و

سپس جای مخفی آن را فراموش کردند.

خوبی کن و فراموش کن...

روزی رشد خواهد کرد.

ساعت یک نصف شب،بعد از دو روز وحشتناک سخت! ممنونم خدای

اخخخخ آزادی 

یکی نیست بگه بیشعور چه غلطی بود کردی آخه؟؟ تا کی میخوای رو در بایستی داشته باشی؟؟ این میشه نتیجه اش. 

دیشب این موقع چقدر سخت خوابیدیم. الان رو تخت داداش دراز کشیدم جلوی پنجره، خنکککک، بخوابیم و بریم فردا با قدرت امتحان رو بیفتیم و بریم سر کار و بیایم و آماده شیم برای ماه رمضان... 

خدا حرفام یادم نره!! حرف هایی که باهات زدم... 

میگذارند به حساب جواب نداشتنت!
عمراً … بفهمند داری به سختی تلاش می کنی تا حرمتهـا را نگه داری…

همـــه تا دامنــــه‌ ی کــــوه تحمــــــل دارند...

پای همه ی دار و ندارم بنشینی
 
چشمان تو صیاد که هستند ، چه می شد ؟
گهگاه بیایی به شکارم بنشینی
 
تا خوب بفهمی که چه آمد به سرم ، گاه
بد نیست کمی پای سه تارم بنشینی
 
نزدیک بهار است ، چه خوب است که امسال
منت بگذاری و به بارم بنشینی

 
زیباتری و ماه تری بی شک و تردید
هربار که بر روی مدارم بنشینی

بین من و تو حرف زیاد است عزیزم !
باید دوسه تا چای بیارم ، بنشینی ...
 
حرف از غم و درد و غزل و قافیه ممنوع !!!
امشب که قرار است کنارم بنشینی


اصلا نمیخواهم برایم این و آن باشی


کافیست وقتی با تو هستم مهربان باشی


عشق است... من هرآنچه باشی دوستت دارم


دریا اگر باشی... اگر آتشفشان باشی


از ناگهانی اتفاق افتادنت پیداست


باید برایم از خداوند ارمغان باشی


باید بتابی بعد باران هایِ پی در پی


در تیره روزی های من رنگین کمان باشی


بگذار ماهِ آسمان مالِ خودش باشد


وقتی تو قرص ماه حوض خانه مان باشی


گفتند دریا شو تمام آسمان در توست


دریا نخواهم شد مگر تو آسمان باشی

؟؟؟


"س"

ﺩﻟﻢ ﻫﻮﺱ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﮐﺮﺩﻩ
ﯾﮎ ﺭﻓﯿﻖِ ﺷﺶ ﺩﺍﻧﮓ
ﯾﮎ ﺁﺭﺍﻡِ ﺩﻝ ،
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺘﺤﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﭘﺲ ﺩﺍﺩﻩ
ﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﺤﮏ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﮐﺮﺩﻧﯽ ﺩﺭ ﮐﺎﺭ
ﻧﺒﺎﺷﺩ
ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ
ﻣﻦ ﻧﮕﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺑﺸﻨﻮﺩ ...
ﺑﺨﻨﺪﻡ ﻭ ﺣﺠــﻢ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﻭ ﺩﺭ ﺧﻨﺪﻩ ﺍﻡﺑﺒﯿﻨﺩ ...
ﺭﻓﯿﻘﯽ ﮐﻪ ﺑﮕﻭﯾﻢ ﺑﺮﻭ ، ﺍﻣﺎﺑﻤﺍﻧﺪ