لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

گفت اگه قلب شما را می شکند اما چشمانت رو باز می کنه، اون را به عنوان یک برد در نظر بگیر.

پدرم هر روز بیش از بیش به خودش فرو میره و روز به روز ساکت تر میشه و روز به روز زودتر به خواب میره و روز به روز سیگارهایی که میکشه بیشتر میشه و روز به روز بیشتر کناره گیری میکنه از ما.

امشب که دراز کشیده بودم تو اتاقم، اومد بالا سرم و گفت ببین این کلیپ رو. قشنگ ترین گل تاریخ فوتبال. ی کلیپ خیلی از دید من بی مزه و مونتاژ شده. خوشحال بود با اون و دوست داشت به من نشونش بده. ی جور دیگه منو دوست داره. نمیدونم. هر چی حساب میکنم تو عمر سی و اندی سالم تا حالا یک ربع نشده باهاش صحبت کنم. هیچ وقت رابطه و مکالمه ای با هم نداشتیم. کلا برام غریبه است. میدونم....میدونم....ی روز میفهممش بالاخره...ی روز که خودم پدر شدم میفهمم چی میگذره در دنیاش و اون روز احتماملا سال هاست که دیگه پیش ما نیست و از دنیای کوچیک ما پر کشیده و رفته...

یاد ش شعری افتادم که میگفت پدرم زندگی ام هست و فقط میخواهم، که فقط دست خودت پشت و پناهش باشد یا علی جان.

به درک که فلانی بهت پیام نداد. به درک اسفل السافلین که کسی در گروه های مجازی بهت تبریک نگفت و کسی برات گیفت کارت هدیه نخرید. به درک.

مادرت که برات چند تا گل شیرینی دانمارکی و ی شمع کوچولو گرفت؟ نگرفت؟ پدرت که بهت تبریک گفت. نگفت؟؟ 

چی از این بهتر که بشینی و نهج البلاغه عزیزت رو بخونی. دوست دارم فکر کنم من محاطب نامه ۳۱ ام و به من داره آقا میفرماید فرزندم افراد خانواده ات بدبخت ترین مردم نسبت به تو نباشند ی وقت!!!!! میفهمی؟؟؟ فرزندم به کسی که به تو علاقه ای ندارد دل نبند. میفهمی؟؟؟خشم درونت را فروخور که من پایانی شیرین تر از آن ندیدم.

دوست دارم فکر کنم این منم که مخاطب آقا امیرالمومنینم اونجا که فرمود فرزندم بدان آنچه بیشتر از به کارگیری وصیتم دوست دارم، تقواست. و من سرمو بزارم روی شونه های مهربونت و با شنیدن کلمه تقوا زار بزنم و بگم پدر خراب کردم...پدر...تقوا...دستی به سرم بکشی و بگی چه وسیله ای مطمین تر از رابطه تو با خداست فرزند عزیزم اگر سر رشته اون رو دستت بگیری؟ ، وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً عزیز من

و من هی فدات بشم...

ساعت از دوازده شب گذشت و من یکسال بزرگتر شدم. یکسال به تو نزدیک تر شدم. ای خدای من. گذر عمر من رو پله های آمادگیم قرار بده برای ملاقات خودت با قلب سلیم. پله پله من رو آماده کن. منو درگیر خودت کن، تا جهانم زیر و رو شه.
اقا امیر المومنین در خطبه ۲۲۲ فرمود در دوره ای که پیامبری مبعوث نمیشه، خداوند بندگانی داره که با اون ها در گوش جانشان زمزمه میکند و در درون عقلشان با آنان سخن میگویند. همون هایی که چراغ هدایتند و نشانه های روشن خدا در بیابان ها هستند.اون ها در حالی که در دل بازار مشغول کارند، اما هیچ مبادله و معامله و تهیه گزارشات سازمانی ای اون ها رو از یاد خدا باز نمیداره و با یاد خدا روزگار میگذارنند.

فرشتگان آنها را در میان گرفته و آرامش بر اونها می باره و درهای آسمان به رویشون بازه.

خدایا منو از اونا قرار بده. روز تولدمه و شاید آدم ها در روز تولدشون دعای مستجابی داشته باشند نزدت. پس دعای مستجاب من رو هم این قرار بده. همتم کمه، ولی امیدم نه. دستم کوتاهه، اما دامن شما نه.

+و کن لله مطیعا

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ تیر ۰۲ ، ۲۳:۴۷

اگر به بندگی ات ماند که ماند، ورنه به عالم خدا کند که نماند ز من نشانی و نامی

این یک

دو اینکه عاقبت منزل ما وادی خاموشان است، حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز

سه هم اینکه آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد، حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنیheart

 

امروز کلا مرخصی گرفتم و سر کار نرفتم و دیشب هم تا دیر وقت بیدار بودم پای اصلاح و تکمیل پروپوزال همکلاسیم که به استیصال افتاده بود و چاره ای دیگه نداشت و کسی نبود که کمکش کنه.

پوستم کند ولی بالاخره براش فرستادم

ای دستگیر عالم، در راه رضای تو. خدایا قبول کن خودت. فقط برای رضای تو. در روزی که همه دچار استیصال میشن، خودم و خانواده و عزیزانم رو در پناه خودت بگیر.

آمین

 

+انتگرال چوکت رو کجای دلم بزارم؟؟؟

آفرین بر تو که شایسته صد چندینی

آفرین بر تو

اینه که حتی شده یک مرتبه، عالما و عامدا بر گناهی که قادری بهش غلبه کنی🍀

اینطوری صحنه معصیت تبدیل میشه به اعلی علیین، میشه سدره المنتهی، میشه ما فوق علیهم، میشه سجاده نماز شب

اللهم اجعل اخلاص فی عملی

توفیق هم همون داده،

اون وقت این وسط غرورش شده مال تو:/

چقدر ظرفت کوچیکه که کاری که انجام دادی و وظیفه ات بوده، بردتت رو ابرا.

خدایا کمکم فراموش کنم کاری که میکنم رو.

کمکم کن از چیزی که بهم بخشیدی، بدم به خلقت و پشت سرمم نگاه نکنم که گفت اولیا الله موقع نعمت، بخشش می‌کنند و پشت سرشون رو نگاه نمیکنند و موقع نقمت، خدا رو شکر می‌کنند. وگرنه اینکه موقع نعمت تشکر کنی و موقع نقمت، تحمل که همه بلدند! به تعبیر امام صادق سگ های اطراف مدیره هم این رو بلدند.