لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

همیشه حافظ وقتی تو خیابان های تهران راه می رفت و اوضاع بد حجاب و لباس های ناجور خانم ها رو میدید زیر لب با خودش میگفت :

گرم صد لشکر از خوبان به قصد دل کمین سازند،بحمدلله و المنّه بتی لشگرشکن دارم و همینو زمزمه کنان میرفت خونه پیش همسرش :)

بعضی وقتها ی کاری که میکنم بعدش میگم ای کاش نیت قربت و رضای خدا کرده بودم، مثل قبل. نمی دونم، قبوله آیا؟؟؟ :-(
به ماه گرفته شده خیره کننده میشم، میرم پشت بوم، میشینم جلوش، خیره میشم بهش دوباره، نه قطره اشکی، نه سوز دلی، نه اه جگر سوزی، از اونا که عرش خدا میریزه به هم.... سوز دل رو باید زود تر می آوردی عزیزم.باید از جوون تریات شروع می کردی به جمع کردن سوز و آه و گداز.الان که دیگه نشستی جلو ماه انتظار داری لذت ببری ازش؟؟؟زرشک.بعضی پدیده ها یکبار تو زندگی ات اتفاق می افتند.مثل همین ماه گرفتی امشب که بعدیش هشتاد سال دیگه است و قطعا اون موقع زیر خروارها خاک دراز به دراز خوابیدی.
یا مثل روبرو شدن با حضرت ازراییل که اون موقع دیگه فایده نداره.از نظر روحی به آمادگی نرسیدی.
متاسفم برات.
ب ی چیزی فقط فکر میکردم موقع تماشاش،اون هم زود گذر بودن دنیاست و اینکه چققققدر ماه گرفتگی طی سالیان و هزاره ها اومده و رفته،انسان هایی احتمالا مثل تو نشستند روبروش و الان دیگه نیستند!و ترسناک تر اینکه تو هم میری و با نبودنت هیچ اتفاقی نمی افته!باز میبینی ماه و خورشید به همون روال دارن میرن و میآن.
ب قول شهریار : ای وای چه بی وفاست دنیا...
یاد تعبیرات حضرت علی می افتم از دنیا. "همون مسیری رو دارین میرین که گذشتگان تون رفتند"."نه به شما چیزی داده شده که به قبلی ها داده نشده،و نه شما چیزی رو میبینین که اونا نمی دیدند..."
پناه بر خدا
از دنیا به این بزرگی و این همه آدم،سه طبقه ساختمون و کل در و همسایه، فقط تنهایی و تنها گوشه مبل نشستن سهم مامانم شده، بمیرم برات الهی عزیزم :-(.خدایا تنهایی هاشو پر کن.اون تو نیست که تنهایی برازنده اش باشه.انسانه،یک انسان لطیف با عواطف مادرانه.
بعضی وقتها گرو کشی میکنیم برای خدا. میگیم عععععع فلان کار گناه داره و ناراحت میشی؟؟ باشه ایرادی نداره، انجام نمیدم، فقط به این شرط که فلان کارو برام بکنی!!!!!!!! همین قدر رذل و همین قدر مغرور و همین قدر حقیر و خار

بر تو هیچچچچچ چاره ای نیست در این زمانه لعنتی به جز تقوای چشم

با هر نیت و انگیزه ای،چه خوف از خدا باشه،چه ترسیدن از اسیب دیدن،چه حیا از همسر،باید تقوای چشم داشته باشی.

شیطان گولت نزنه که طرف رو میخوای برای ازدواج نگاه کنی و اون که ارایش نداره و اون که از سر کنجکاوی میخوام نگاهش کنم و ...

به هیچ کدوم نباید نگاه کنی.

تمام

با حرفت کسی رو نا امید نکن.وجدان داشته باش و تو ذوق کسی نزن.

اعصاب نداشته باشی،کلی فکر و خیال و دغدغه و نگرانی و بدبختی داشته باشی،کارت مونده باشه،دو روز هم خونه نرفته باشی و کم خواب باشی،عجله ای بخوای کار رو انجام بدی.حالا این وسط ی مدیر هم پر حرف بغلت بشینه و هی چرند بگه و مجبور بشی گوش بدی و لبخند تحویلش بدی.

اولین مجمع عمومی زندگیم رو میخوام برم. برای مجتمع پارس جنوبی، پالایشگاه ایلام و گاز آستان چهار محال. لحظه خاطره انگیزیه برام