لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی

از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی، میبُری

از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی، زیادی‌ئی…

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۱۲

موضوع انشا :
” خوشبختی
به نام خدا ..
خوشبختی یعنی قلب مادرت بتپد ، سایه پدرت بالای سرت باشد …

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۰۷

شبها وقتی می خوای بخوابی میبینی کسیو نداری ! که بهت فکر کنه !!! اینجاست که میفهمی برخلاف شلوغیه درونت ، چقدر تنهایی . . .

یــه حســی از تــو در مــن هســت

کــه میــدونــم تــو رو دارم

واســه بــرگشتنــت هــر شــب،

درارو بــاز میــزارم . . .

از انسـان هـای احسـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد ؛ آن ها قـادرند ناگهـانی، دیگــر گــریـه نکـننــد … دوسـت نــداشتـــه بــاشـنـــد … و قـیـــدِ همـــه چـیــز را بــزننــد… حتـــی زنــدگــــی 

گونه هایت خیس است ؟ باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران … باز با “باران” قدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها همدم خوبی نیست برای درد ها فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند

دلم تنگ می شـود گاهـی …
برای یک دوستت دارمِ سـاده !
دو فنجـان قهــوه ی داغ !
…سه روز تعـطیلی در زمسـتان !
چـهار خنـده ی بلنــد !
و پنــج انگشـتِ دوست داشتـنی که ..
لا به لای انگشتانم قرار گیرد

دیگــران چــون بــرونــد از نظــر، از دل بــرونــد

تو،

چنــان در دل مــن رفتــه کــه

جــان در بــدنــی . . .