لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

مواظب باشید!!
پایتان را کجا بر زمین می گذارید
اکنون مین هایی از جنس دیگر در کمین شماست
مین های جنگ سخت (Hard War ) پای جسمتان را قطع می کند
اما مین های جنگ نرم (Soft War ) پر پرواز روحتان را ...

شک نکن !!
درست در لحظه ی آخر ،
در اوج توکل و در نهایت تاریکی...
نوری نمایان می شود...
معجزه ای رخ می دهد...
خدا از راه میــرسد...!

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۸ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۳:۲۲

لاابالی چه کند دفتر دانایی را

طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

آب را قول تو با آتش اگر جمع کند

نتواند که کند عشق و شکیبایی را

دیده را فایده آنست که دلبر بیند

ور نبیند چه بود فایده بینایی را

عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست

یا غم دوست خورد یا غم رسوایی را

همه دانند که من سبزه خط دارم دوست

نه چو دیگر حیوان سبزه صحرایی را

من همان روز دل و صبر به یغما دادم

که مقید شدم آن دلبر یغمایی را

سرو بگذار که قدی و قیامی دارد

گو ببین آمدن و رفتن رعنایی را

گر برانی نرود ور برود بازآید

ناگزیرست مگس دکه حلوایی را

بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس

حد همینست سخندانی و زیبایی را

سعدیا نوبتی امشب دهل صبح نکوفت

یا مگر روز نباشد شب تنهایی را

ــو مــرا یــاد کنــی یــا نکنــی؛

بــاورت گــر بشــود، گــر نشــود؛


حــرفــی نیســت!


امــا،

نفســم مــی گیــرد،


در هــوایــی کــه نفــس هــای تــو نیســت . . .

مــن کــه در تنــگ،

بــرای تــو تمــاشــا دارم


بــا چــه رویــی بنــویســم،


غــم دریــا دارم . . .

هیــچ‌کــس بــا مــن نیســت!


مــانــده‌ام تــا بــه چــه اندیشــه کنــم،


مــانــده‌ام در قفــس تنهــایــی!


در قفــس مــی‌خــوانــم؛


چــه غــریبــانــه شبــی‌ســت،


شــب تنهــایــی مــن . . .


شاعر: سهراب سپهری

همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.


هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به روانش که حسینی زادم...

منبع: Forat.blog.ir

جای بعضی ها توی آسمان خالیست ..

نگاه که میکنی از این پایین ٬ جای خالی خودت هم میبینی اما دستت نمیرسد . پاهایت هم قد نمیدهد که برسانی خودت را ... انگار دور شده ای ! خیلی...

دعا کن عمرت برسد تا گلیم خودت را از آب بکشی بیرون...

دعا کن نگاهش را از نگاهت نگیرد امام...

دعا کن نامت در صحیفه ی علی حک بوده باشد...

دعا کن اگر از اول شروع کردی رها نکنی...

دعا کن خدا برایت بخواهد...

دعا کن : رَب إنی لما أنزلتَ إلَیَ من خَیرِ فقیر