لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

 مگیر از من که بد کردم

بیابان بود و تابستان و اب سرد و استسقا

فقط باید برینی به قواره بعضی ها!بی خیال احترام محترام شی و دق دلتو خالی کنی سرشون.

عزیزم انقدر به خودت آبلیمو نزن ما همینطوری که می بینیمت به اندازه کافی ترش می کنیم......

باید ی تصمیم مهم بگیرم!ی تصمیم سرنوشت ساز...خدایا کمکم کن در این راه.

پرکن پیاله را
که این آب آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد
این جامها
که در پیم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد
دیگر شرابم جز تا کنار بستر خوابم نمی برد

هان!
ای عقاب عشق!
از اوج قله های مه آلوده دور دست،
پرواز کن...
به دشت غم انگیز عمر من.
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد،
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد،
در راه زندگی
با این همه تلاش و تقلا و تشنگی
با این که ناله میکشم از دل
که آب!
آب!

دیگر فریب هم به سرابم نمی برد

پر کن پیاله را

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۵

صدای لحظه های دردناکم
سکوتِ بی تفاوت بودنِ تو
چقدر اینجا تفاهم بین ما هست
تباهیِ من و فرسودنِ تو

از اوج قله های مه آلوده دور دست 
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من 
آنجا ببر مرا
که شرابم نمی برد 
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد


فریدون مشیری

نگاه کردن را از تو اموختم،کور شدم...

 

هیچکس سرش آنقدر شلوغ نیست


که زمان از دستش در برود و شما را از یاد ببرد

همه چیز برمی گردد به اولویت های آن آدم

اگر کسی به هر دلیلی تو را یادش رفت

فقط یک دلیل دارد

تو جزو اولویت هایش نیستی...!

نمیدونم نگاه تو چه احساسی به من داده

که از وقتی تو رو دیدم جهان از چشمم افتاده