لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

از انسـان هـای احسـاساتــی بـیشتـــر بـتـــرسیـــد ؛ آن ها قـادرند ناگهـانی، دیگــر گــریـه نکـننــد … دوسـت نــداشتـــه بــاشـنـــد … و قـیـــدِ همـــه چـیــز را بــزننــد… حتـــی زنــدگــــی 

گونه هایت خیس است ؟ باز با این رفیق نابابت ، نامش چه بود ؟ هان ! باران … باز با “باران” قدم زدی ؟ هزار بار گفتم باران رفیق خوبی نیست برای تنهایی ها همدم خوبی نیست برای درد ها فقط دلتنگی هایت را خیس و خیس و خیس تر میکند

دلم تنگ می شـود گاهـی …
برای یک دوستت دارمِ سـاده !
دو فنجـان قهــوه ی داغ !
…سه روز تعـطیلی در زمسـتان !
چـهار خنـده ی بلنــد !
و پنــج انگشـتِ دوست داشتـنی که ..
لا به لای انگشتانم قرار گیرد

دیگــران چــون بــرونــد از نظــر، از دل بــرونــد

تو،

چنــان در دل مــن رفتــه کــه

جــان در بــدنــی . . .

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۵۹

نه
فردا نه
…چند ساعت بعد هم نه
…چند ثانیه دیگر هم نه…
…همین الان
برای مادرت یک کاری بکن
اگر زنده است دستش را گر به آسمان رفته است … قبرش را ….
اگر پیشت نیست … یادش را ….
اگر قهری…چهره اش را ….
اگر آشتی هستی پایش را…
ببوس…