لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

تو نخواه که در روز اول تصمیمت دلی را داشته باشی که زنده دل ها پس از سال های سال آباد کرده اند و قلب سلیمی را داشته باشی که رسول ها با یک عمر ریاضت و رنج ساخته اند و به نزد خدا آورده اند. و به اطمینانی برسی که ابراهیم پس از سالها پیامبری نرسیده بود...

هیچگاه از بین نخواهند رفت. آن ها زنده زنده دفن میشوند و روزی زشت تر از روز اول ظاهر خواهند شد.

زیگموند فروید

که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس

+عنقا چگونه گنجد در کنج آشیانه؟؟

+که عنقا را بلند است آشیانه، که عنقا را بلند است آشیانه،

 داره ازت یه اتفاق قشنگو که آینده در انتظارت هست پنهان میکنه

دقت کرده بودی؟ احتمال مردنت در دنیایی که غیر قابل پیش بینیه، خیلی بیشتر از زنده بودنته. اصلا شانسی هم به دنیا اومدی. از بین میلیون ها اسپرم، تو برنده شدی. اصلا عقب تر. تو هفت نسل پشتت و آبا و اجدادت هر کدوم ی تصمیم دیگه ای میگرفتند برای سرنوشتون، تو الان پا به عرصه وجود نذاشته بودی.

به چی بنده زندگی مون؟ به رگ مویی. از زاویه دیگه بخوای نگاه کنی زنده بودنمون موهبت و شانسه. حالا که شانس بهت رو کرده پس مفت از دستش نده. حاصل تلاش ها و زحمات اجدادیت رو هدر نده.

میدونی؟

میدونم سخته، ولی راه خودتو بگیر برو. با سختی برو. اما برو.فقط برو. سر جدت فقط برو. نمیدونم چی درسته چی غلطه. فقط ی چیز جلوی خودم میبینم اونم تلاشه. افکار منفیت رو نمیدونم چی کار میخوای بکنی، اما ازشون نردبون بسازو برو بالا.

حمید عزیزم...حمید عزیزم...حمید عزیزم

ی جوری زیادی خوبه که احساس میکنم باید ولش کنم و نکنه وابستگی و دلبستگی هام رو زیاد کنه. همه اش فکر نکنم نباید اینقدر دوستش داشته باشم.

اون رو گذاشتم کنار.

حافظ رو چی کار کنم؟؟

حافظ و موسیقی جای پر رنگی در زندگیم دارند.

 

نشستم طبقه بالای کلانا و نیم ساعت دیگه برای اولین تو این سی و اندی سال باید برم دندون پزشکی! مرسی دندون های عزیزم که سی و خورده ای سال بهم خدمت کردی. وقتی مریض میشم و میام دکتر، زیر سرم و دست دکتر بیشتر از پیش عظمت خدا رو حس میکنم و میبینم چقدر ضعیف و مفلوکم.

میترسم حقیقتش و الان با خودم زمزمه میکنم مگه نگفته بودی با ترس هات باید روبرو شی؟؟؟ بسم الله.

که سال هااااا باید بدویی تا برگردی سر جای قبلیت.

یا مثلا از اون نگاها که سال هااااا باید بدویی تا برگردی سر جای قبلیت.

دخترک کنار خیابون وایساده بود و داشت به کاری که فکر میکرد درسته می پرداخت و من غضب آلود خیره نگاهش کردم و شرمندگی و تحقیر شدن رو در صورتش دیدم. اونجا حس کردم چیزی ازم کم شد. ی چیزی از سر جاش کنده شد و دیگه نیست و نیافت شد.

یا مثلا گاه و بیگاه طفلکی رو با حرفام می رنجونم و امروز که پیامک داد فهمیدم چقدر دلش میشکنه با این حرفا و چقد شرمنده میشه.

حس میکنم لبیک مستقیمی به دعوت شیطان میگم و در خطواتش قدم که نه، غلط میزنم.

میدونی حرف ناگفته زیاده.

I am crashing down

به قول اقای فاطمی نیا من همه چی دادم. هیچ طلبکاری ای  هم از خدا نیست و هیچ بدهی ای به من نداره. غرق نعمتم و ناشکر. غرق نعمتم و کور.

دیروز لب پنجره وایساده بودم و داشتم بازی پسرکان تو کوچه رو نگاه میکردم. پدر مادر تو آشزپخونه داشتند با وسایل ور میرفتند و برادر هم تو اتاق کاراش رو انجام میدادم. دلم خوش بود چقدر. اما میدونی. موقتیه همه چیز. هیچ چیز این دنیا برای بقا نیست.

خدایا شکرت. 

اولا به هر قیمتی دست من رو بگیر.

دوما به هر قیمتی دست من رو بگیر

سوما شکرت.ممنون. دمت گرم.

فقط ی چیزی... بهم میشه ی شکست عشقی دیگه بدی. میدونی چی میگم؟

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۶ آبان ۰۲ ، ۱۶:۴۶

پ.ن: این میان همین یکی را کم داشتیم. یک آن چهل سالگی برسد و دست و پایت را از وسعت نرسیدن ها گم کنی. توی آینه بایستی و ببینی این مرکب خسته تر از سوارش شده است. جانِ دگرم بخش که آن جان که تو دادی/ چندان ز غمت خاک به سر ریخت که تن شد ...

 



برگرفته شده از habaza.blog.ir

خدایا منو با عقوبتت ادب نکن. عذرم رو بپذیر و به من سخت نگیر. مدتی که با بحران عاطفی دست و پنجه نرم میکردم و قلبم شکسته بود، به تو خیلی نزدیک تر بودم. اوضاع و احوال نمازام خیلی بهتر بود. اما وقتی از بحران خارج شدم، از تو هم شروع کردم به دور شدن مجدد.

میشه لطفا مجبورم نکنی همیشه در بحران ها بیام سمتت؟ نمیشه عادی و معمولی؟ بعضی وقتا میگم دوباره بهم شکست عشقی بده. به فدای چشم مستت شکند اگر سبویی. شکستمم مهم نیست، فدای سرت. عوضش وضع نمازام خوب میشه. اما بعدش میگم لا تودبنی به عقوبتک عزیز من.

+ ی جمله از حضرت علی چند وقته مثل زنگ تو گوشم داره صدا میکنه. گیرم دنیا برای تو بمونه، اما تو برای دنیا نمیمونی...