لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

خدایا منو با عقوبتت ادب نکن. عذرم رو بپذیر و به من سخت نگیر. مدتی که با بحران عاطفی دست و پنجه نرم میکردم و قلبم شکسته بود، به تو خیلی نزدیک تر بودم. اوضاع و احوال نمازام خیلی بهتر بود. اما وقتی از بحران خارج شدم، از تو هم شروع کردم به دور شدن مجدد.

میشه لطفا مجبورم نکنی همیشه در بحران ها بیام سمتت؟ نمیشه عادی و معمولی؟ بعضی وقتا میگم دوباره بهم شکست عشقی بده. به فدای چشم مستت شکند اگر سبویی. شکستمم مهم نیست، فدای سرت. عوضش وضع نمازام خوب میشه. اما بعدش میگم لا تودبنی به عقوبتک عزیز من.

+ ی جمله از حضرت علی چند وقته مثل زنگ تو گوشم داره صدا میکنه. گیرم دنیا برای تو بمونه، اما تو برای دنیا نمیمونی...

باورم نمیشه تو مهربان اینقدر صمیمانه و مقتدرانه گفتی برای حکم کسی که تو رو بزرگت کرده و رشدت داده صبر کن که هواتو داریم دیوونه. ولت نکردیم. جلوی چشممونی. آمارتو داریم. جلوی چشم میدونی یعنی؟؟؟ یعنی هر کاری کنی و هر جا باشی غافل نمیشه ازت و دایم حواسش بهت هست و میدونه چه خبری...

+در سوره طور فرمود ((وَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ))

پیشت نشستم و چشمام اشک حلقه زده. به معده ورم کرده ات نگاه میکتم و صورت و پوستت. کی وقت کردی اینقدر صورتت لاغر شه؟؟ چرا اون چشمای خوشگلت اینقدر بی رمق شده فرشته من؟؟؟ کاش بهم میگفتن ی گلی اون سر دنیاست که باید از نوک کوه قاف بکنی و بیاری تا حال مامانت خوب بشه و من همین فردا میرفتم. فرشته من چی کار کنم برات؟؟؟؟دستم رو گرفتی و گذاشتی رو معده ات و گفتی کاش دستت رو میزاشتی خوب میشد. هر روز پیگیر دکترتی که جرا نمیاد از کانادا. معلومه کلی داری تحمل میکنی. فدات بشم که هیچی بروز نمیدی تا ما اعصابمون اروم بمونه.. چطوری ول کنم برم اون سر دنیا و تنهات بزارم؟؟؟ چقدر مطلومانه میگفتی ما رو تنها نزار.مادر مادر مادر... نمیخوام اسیر بشم و شاهد ضعیف شدت روز به روزت باشم. نمیخوام بعدا افسوس بخورم که چرا نرفتم. خدایا خدایا خدایا. مادرم مادرم مادرم.

پدرمم هر روز بیشتر از روز قبل تو لاکش فرو میره و هر شب زودتر از شب قبل به خواب میره:(

همیشه در ذهنمی. همیشه در قلبمی. نورت رو حس میکنم. نور وجودت رو حس میکنم. گرمای وجودت رو حس میکنم. چقدر مملو از آرامشی. چه حس عجیبی داری.حضورت رو حس میکنم. بوت رو استشمام میکنم. یادت با منه. یادت بهم آرامش میده و قلبم رو آروم میکنه. دلم به تو خوشه.دلم به تو خوشه. بهت که فکر میکنم ی لبخند گوشه لبم میشینه و میدونم که ی روز تو آغوشت خودمو رها میکنم. میدونم ی روز میآی پیشم. میدونم ی روز میآم پیشت.تو حضور داری تو زندگیم. تو اتاقم هستی. اینقدر هستی که از حضورت تو اتاقم شرم میکنم چشمم که بهت می افته و معذب میشم. میدونم آخرش می آی و میبینمت و میخندم و میگم آمدی جانم به قربانت...؟؟؟با وفا.

+دیدی تونستم انجامش بدم؟ دیدی شد؟؟  و امروزی که اربعین هم هست تمومش کردم؟ سخت بود و سخت خواهد بود، افق روشنی هم نیست. ولی اشکال نداره. سعیمو میکنم باز. فدای پیرهن چاک ماه رویان باد.

گفت اگه قلب شما را می شکند اما چشمانت رو باز می کنه، اون را به عنوان یک برد در نظر بگیر.

پدرم هر روز بیش از بیش به خودش فرو میره و روز به روز ساکت تر میشه و روز به روز زودتر به خواب میره و روز به روز سیگارهایی که میکشه بیشتر میشه و روز به روز بیشتر کناره گیری میکنه از ما.

امشب که دراز کشیده بودم تو اتاقم، اومد بالا سرم و گفت ببین این کلیپ رو. قشنگ ترین گل تاریخ فوتبال. ی کلیپ خیلی از دید من بی مزه و مونتاژ شده. خوشحال بود با اون و دوست داشت به من نشونش بده. ی جور دیگه منو دوست داره. نمیدونم. هر چی حساب میکنم تو عمر سی و اندی سالم تا حالا یک ربع نشده باهاش صحبت کنم. هیچ وقت رابطه و مکالمه ای با هم نداشتیم. کلا برام غریبه است. میدونم....میدونم....ی روز میفهممش بالاخره...ی روز که خودم پدر شدم میفهمم چی میگذره در دنیاش و اون روز احتماملا سال هاست که دیگه پیش ما نیست و از دنیای کوچیک ما پر کشیده و رفته...

یاد ش شعری افتادم که میگفت پدرم زندگی ام هست و فقط میخواهم، که فقط دست خودت پشت و پناهش باشد یا علی جان.

به درک که فلانی بهت پیام نداد. به درک اسفل السافلین که کسی در گروه های مجازی بهت تبریک نگفت و کسی برات گیفت کارت هدیه نخرید. به درک.

مادرت که برات چند تا گل شیرینی دانمارکی و ی شمع کوچولو گرفت؟ نگرفت؟ پدرت که بهت تبریک گفت. نگفت؟؟ 

چی از این بهتر که بشینی و نهج البلاغه عزیزت رو بخونی. دوست دارم فکر کنم من محاطب نامه ۳۱ ام و به من داره آقا میفرماید فرزندم افراد خانواده ات بدبخت ترین مردم نسبت به تو نباشند ی وقت!!!!! میفهمی؟؟؟ فرزندم به کسی که به تو علاقه ای ندارد دل نبند. میفهمی؟؟؟خشم درونت را فروخور که من پایانی شیرین تر از آن ندیدم.

دوست دارم فکر کنم این منم که مخاطب آقا امیرالمومنینم اونجا که فرمود فرزندم بدان آنچه بیشتر از به کارگیری وصیتم دوست دارم، تقواست. و من سرمو بزارم روی شونه های مهربونت و با شنیدن کلمه تقوا زار بزنم و بگم پدر خراب کردم...پدر...تقوا...دستی به سرم بکشی و بگی چه وسیله ای مطمین تر از رابطه تو با خداست فرزند عزیزم اگر سر رشته اون رو دستت بگیری؟ ، وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعاً عزیز من

و من هی فدات بشم...

ساعت از دوازده شب گذشت و من یکسال بزرگتر شدم. یکسال به تو نزدیک تر شدم. ای خدای من. گذر عمر من رو پله های آمادگیم قرار بده برای ملاقات خودت با قلب سلیم. پله پله من رو آماده کن. منو درگیر خودت کن، تا جهانم زیر و رو شه.
اقا امیر المومنین در خطبه ۲۲۲ فرمود در دوره ای که پیامبری مبعوث نمیشه، خداوند بندگانی داره که با اون ها در گوش جانشان زمزمه میکند و در درون عقلشان با آنان سخن میگویند. همون هایی که چراغ هدایتند و نشانه های روشن خدا در بیابان ها هستند.اون ها در حالی که در دل بازار مشغول کارند، اما هیچ مبادله و معامله و تهیه گزارشات سازمانی ای اون ها رو از یاد خدا باز نمیداره و با یاد خدا روزگار میگذارنند.

فرشتگان آنها را در میان گرفته و آرامش بر اونها می باره و درهای آسمان به رویشون بازه.

خدایا منو از اونا قرار بده. روز تولدمه و شاید آدم ها در روز تولدشون دعای مستجابی داشته باشند نزدت. پس دعای مستجاب من رو هم این قرار بده. همتم کمه، ولی امیدم نه. دستم کوتاهه، اما دامن شما نه.

+و کن لله مطیعا

 

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۱۹ تیر ۰۲ ، ۲۳:۴۷

اگر به بندگی ات ماند که ماند، ورنه به عالم خدا کند که نماند ز من نشانی و نامی

این یک

دو اینکه عاقبت منزل ما وادی خاموشان است، حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز

سه هم اینکه آخر الامر گل کوزه گران خواهی شد، حالیا فکر سبو کن که پر از باده کنیheart