لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

شب تولدمه و هیچ حرفی ندارم

يكشنبه, ۲ مرداد ۱۴۰۱، ۱۲:۳۳ ق.ظ

گذر عمرم به نفعم نیست. این گذشت عمر داره مسیر منو جدا میکنه از مسیری که داشتم میرفتم.

از مسیری که دوست داشتم برم.

اینطوریش رو دوست نداشتم. دوست نداشت اینطوری بشه.

دارم فکر میکنم همون پونزده سالگی اگه در اوج پاکی و صافی تموم شده بود قصه ام بهتر نبود؟ شبش که به اطمینان رسیده بودم فردا رو دیگه نمیبینم، خواب عجیبی دیدم و دلم به زندگی آروم شد. ولی خوب. بگم سر کاری بود زشته؟ البته شاید هم تو به تقصیر خود افتادی از این در محروم، از که می نالی و فریاد چرا می داری؟؟ خفه ساکت شو.

حال خودمو و این غصه خوردنای عالی مرتبه و انسانی نما رو ندارم. علایم بزرگ شدنه؟ یا علایم خشک شدن دل و سفت شدن قلبه؟ یا علامت ته نشین شدن ی عشق زمینی و آسمانیه؟

در هر صورت، خاک ایت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی