وابستگی به اتاق
خیلی ها رو دیدم دم دمای آخر که تو اوج بیماری هستند بال بال میزنند بیان یکبار دیگه هم که شده داخل خونه شون. پا بزارن تو اتاق دنجشون... شاید رو تختشون دراز بکشند، شاید کتاب های قفسه شون رو یکبار دیگه ورق بزنند.... شاید رو فرش اتاق دراز بکشند و از لب تاپ موزیکی گوش بدهند. خیلی ها رو دیدم دم مرگ التماس همچین چیزی رو میکنند.
حقیقتش این رو دوست ندارم.
عمیقا دوست ندارم وابسته شم به چیزی که موقع مرگ به دادم نرسه.
دلم نمیخواد موقع مرگ چیزی جز حضور امیرالمونین رو طلب کنم و دلم برای چیزی به جز قرآن و نماز تنگ بشه.
خوب برادر من لازمه این ها چیه؟؟ نماز اخر وقت مسلما نیست. نمازهای قضا مسلما به همچین جایی نخواهند رسید. راه نداره به سمتشون.
خو گرفتن به عادت ها و اسباب دنیا... من هم فکر میکنم الان خو دارم به اتاقم. دوست دارم در شرایط سخت پناه بیارم به تخت دنجم و لب تاپم و دلم رو خوش کنم به نهج البلاغه و قرآن خاک خورده کنج کتابخونه. دوست ندارم وابسته باشم به مکان و زمان. باید از مکان و زمان فراتر برم. من نباید اسیر زمان بشم. زمان رو باید دور بزنم.
- ۰۰/۰۷/۰۹