از این پس نمیرم که من زنده ام
شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۹، ۰۹:۴۳ ق.ظ
این روزها بیشتر از هر وقت دیگه به مرگ دارم فکر میکتم .
کوتاهی عمر ، زود گذشتن زمان و تماشای اینکه اطرافیان چقدر راحت و سریع میمیرند بهم این گوشزد رو کرد که هیچ تضمینی وجودنداره زنده بمونی و پیر شی. اجلت که برسه یک ثانیه اینور اونور نمیشه.
عالم مردگان
دست از دنیا کوتاه شدن
اصلا دوست ندارم دستم کوتاه شه از دنیا. دوست ندارم برم در عالم مردگان . پوست دارم بعد از مرگم تازه رها شم. تازه دستم باز شه. دوست ندارم بهم بگن مرده و برم در دنیای مردگان .
متقین اینطوری اند. اونا نمیمیرن. زنده اند پیش مقام زنده جاوید. زنده جاویدی که حتی لحظه ای هم پلک هاش رو روی هم نمیزاره تاچرت بزنه.منم از اونم . منم نباید بمیرم . میتونم بلند مرتبه شم . میتونم جاویدان بشم . چطوری اینطوری بزرگ میشی ؟؟ با بندگی...
تو غافلی و به غفلت می رود ایام .
- ۹۹/۱۱/۲۵