فرصت های از دست رفته ٣
شنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، ۰۲:۴۷ ق.ظ
من لیاقت ندارم کسی منو دوست داشته باشه.ادم حیوونی ام.جفتک میندازم.بدیخت زنم.چ قدر بدبخته واقعا اونی ک زن من شه.چی فکر میکنه واقعا پیش خودشش؟؟فازش چیه.؟؟من حتی لیاقت مدارم خدا هم دوستم داشته باشه.ی موجودِ گوه و کاملا بی لیاقت.بی لیاقت ب نظرم خیلی خوب منو توصیف میکنه.بی لیاقت،بی مرام،احمق،فرصت نسنج،و باز هم احمق.
حافظ ی سری شعر داره خلاصه میگه تو ب تقصیر خود افتادی از این در محروم.
بدیش اینه از این ب بعد هر چی گیرم بیاد میگم از این بهتر هم میشد.تو بی لیاقت بودی.تاج شاهی طلبی گوهر ذاتی بنما.اون وقت چی کار کردی؟؟دو هفته دیگه تحمل میکردی خبر مرگت تموم شده بود.حالا خوبه داشتی تو ضمیرات برای خودت زمزمه ی وَ مَن یَتَّقِ اللهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجًا ٭ وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب میکردی!!
باشه،بشین تا نجات پیدا کنی خاک تو سرت.
- ۹۸/۱۱/۱۹