فرصت های از دست رفته 1
سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۸، ۰۷:۳۱ ب.ظ
سعی دارم از این به بعد فرصت های طلایی رشد رو که از دست میدم اینجا بنویسم تا بعدا ببینم و عین چی حسرت بخورم.
صبح ساعت شش تو برف کلی وایساده بودم تو برف تا تاکسی گیرم بیاد برم سر کار.نیم ساعت طول کشید تا ی ماشین برام نگه داشت و صندلی حلوش هم خالی بود، ماشین تمیزی هم بود.قبل از سوار شدن دیده بودم ی خانم - به گمانم ی دختر - زودتر از من اومده و منتظر تاکسیه.من رفتم جلوتر از اون وایسادم. چند کوچه بالاتر.زرنگی کردم مثلا. سوار ماشین شدم و از کنارش رد شدم.به محض سوار شدن به دلم افتاده بود از ماشین پیاده شم و جامو بدم بهش و از راننده بخوام اونو سوار کنه.ولی در کمال ناباوری خیره سرانه از کنارش رد شدم و گذاشتم تو سرما بمونه....فکر کن اگه جاتو می دادی بهش چقدر خوشحال میشد.
- ۹۸/۱۱/۰۱