ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
الحمدلله علی کل حال.الحمدلله علی نعماعه اجمعین.خدایا لطف تو اگر نبود از هلاک شدگان بودم.عین خواب و خیال همه اش از منظر چشمم داره رد میشه.وقتی پیامک نظام وظیفه اومد که مشکین شهر خودتو معرفی کن چطور به فاصله یک هفته تا کنکور دنیا سرم خراب شد.چطور با چشم گریون و بدنی خسته مینشستم پای کتاب و مجبور بودم بخونمشون.چطور دو ماهی که مرخصی گرفته بودم برای کنکور بخونم،ی پام نظام وظیفه بود ی پام دانشگاه قبلی برای توجیه غیبت .آخر سر هم درب و داغون میرسیدم خونه و باید کلی تست هم کار میکردم...چطور تنها و غریب با ی کوله پشتی رهسپار اردبیل شدم تا به استقبال ناشناخته ها برم.چه حال عجیب و غریبی بود دم درب پادگان وقتی گفتند سه روز دیر اومدی رات نمیدیم.و من التماس و خواهش که کنکور داشتم بزارین بیام داخل.و بعدش نصف شب رها شدم تو پادگان.چه حس عجیبی بود.چه دنیای ناشناخته ای.نمیدونستم چی منتظرمه.
آه از آسمان پر ستاره مشکین شهر...آه از صلابت زیبای سبلان...آه از باران ها و برف ها و تو سرما وضو گرفتناش...آه از رژه هاش...آه از ماموریتاش...همه دلخوشیم نهج البلاغه ام بود.آه از خطبه های آتشین علی که اگر نبود چطوری سر می کردم؟؟؟تمام طول روز کتاب پالتویی ام همرام بود تا فرصتی پیش بیاد یک خطبه بخونم.
الحمدلله الحمدلله الحمدلله.
برای تقسیم چقدر استرس داشتم که کجا می افتم.چه روزهایی بود.
همه گذشت.همه اش عین خواب و رویا گذشت.به قول مولایم حسین (علیه السلام) کان الدنیا لم تکن و کان الاخره لم تزل.گویا دنیایی وجود نداشت هیچ گاه و آخرت همیشه بوده...الحمدلله الحمدلله الحمدلله الحمدلله
و حالا؟؟ترجیح میدهی چه کسی باشم؟؟ترجیح دادی دانشجو باشم و از کسوت سرباز خارج بشم.الهی رضاً برضائک و تسلیماً لامرک.لا معبود سواک.سبحانک اللهم انی کنت من الظالمین.هر چی تو صلاح میدونی برام پیش بیار که قطعا هر چی پیش بیاد خیر منه.بنده دگر بر که کند اتکا؟گر نکند بر کرم ذوالجلال؟؟خدایا مسیر جدیدم رو قدمی قرار بده برای رسیدن به تو.برای نزدیکی به تو.الهی آمین.
- ۹۸/۰۶/۲۲