حالم خوبه
حال درونی و حال دلم خوبه در مجموع.خدا رو خیلی شکر میکنم.همه این ها از من آدم آروم تری ساخته.دیگه مثل قبل عصبانی نمیشم،کسی بهم می توپه،تیکه می ندازه،بدخلقی میکنه، کامل درکش میکنم، سعی میکنم خودمو بزارم جاش و از کوره در نمیرم.به جای "واکنش"،"پاسخ" میدم.از گذران زندگی لذت بیشتری می برم، از دیدن تکاپوی آدم ها تو مغازه ها،از فراغت داشتن،از تلاش کردن، از دیدن چیزهای خیلی ریز و ظاهرا روزمره و صحنه های عادی زندگی مثل سبزی پاک کردن،مثل تلویزیون دیدن، مثل خنکی هوا و... عمیقا لذت می برم.فکر میکنم اگه این سختی ها نبود، هیچ کدوم از این ها رو نداشتم و قشنگ له می شدم.
امروز یکی از همکارای قدیمیم وسایلش رو جمع کرد و رفت.تو بدرقه اش به این داشتم فکر می کردم که چند بار می تونستم از کوره در برم و جوابش رو بدم و نکردم و خیلییی چیزای دیگه مثبت و منفی که بابت منفی هاش خیلی ناراحتم،ولی بابت مثبت هاش خوشحال شدم که خدا بهم کمک کرد تا امروز موقع رفتنش سرافکنده و خجل پیش خودم نباشم.
هر چند هنوز خیلی جاهام نیاز به آب دیده شدن تو تنور مشکلات رو داره ک دراز است ره مقصد و من نوسفرم.
ب این فکر میکنمکه آدم ها تو برهه های مختلفی از زندگیت وارد سکانس بازیت میشن و باید جلوشون نقشتو انجام بدی.می بینی چقدر فرصت کمه؟؟تو فقط یک دقیقه، یک ساعت،یک ماه،یک سال،دو سال،سه سال،چهار سال،ده سال،بیست سال و یک چشم به هم زدن فرصت داری تا کارتو انجام بدی.اختیار با خودته.میخوای قهوه ای کنی حال طرفو،بسم الله.اختیارش با توعه.میخوای به روش بخندی،بازم بسم الله.میخوای جلوش منم منم کنی،یا میخوای جلوش تواضع کنی...بسم الله،خود دانی.فقط مواظب وقت کمت باش که چشم به هم زدنی طرف میره و دیگه نمی بینیش.مواظب باش این وقت کمت رو حروم کسی نکنی و با طناب کسی تو چاه نری.یکی رو مسخره کنی که اطرافیات بخندن مثلا.غیبت کنی که مجلس گرمی کرده باشی.ب یکی تیکه بندازی و تو خودش خوردش کنی که بقیه بهت بخندن.به نظرم کم حرف باشی بهتر از اینه که مفت حرف زن باشی.
- ۹۷/۰۷/۰۲