ی روز سرد پاییزی مزخرف
چهارشنبه, ۲۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۷:۲۵ ب.ظ
ی عصر پاییزی که فکر میکردم عالی پیش میره شد یکی دیگه از بدترین روزای زندگیم...اومدم تو نمازخونه مترو پهن شدم زمین و گریه کردم.بلند گفتم اااا اینطوریه خدا؟؟؟میزنی؟؟؟دارم برات.ببین چطور می افتم جلوت به خاک.کاپشنو انداختم زمین و رفتم سجده و بلند بلند میگفتم اغثنی یا غیاث المستغیثین...میگفتم الهی رزا به رزایک×تسلیما لامرک...لا معبود ثواک...بعدش هم که اونوری افتادم و بلند بلند میگفتم در خاک فتاده ام کجایی؟؟؟بشتاب که چاره ساز مایی....
- ۹۴/۰۸/۲۰