لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

توفان بی ساحل

جمعه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۳، ۱۲:۳۷ ق.ظ

ما و این کشتی بشکسته دریغ

ما و این مستی توفان بزرگ

ما و این هیبت امواج بلند

ما و این ساحل گم گشتهء دور

در شگفتم که به ساحل برسیم

***

می زند موج پیاپی به شتاب

پیکر خویش چو پیل بدمست

برتن کشتی ویران خراب

و دراین عرشهء مرگ

بی خبر درهمه سو می نگرند

سرنشینان پریشان وغمین

ساحلی را که نیاید در چشم

افقی را که نگنجد درذهن

***

سرنشینان عجیبیم که عشق

سالهاییست دراز

بهرما خاطرهء گمشده ییست

بهرماهست امیدی که گهی

در دل بستهء ما راه نیافت

گر یکی دشنه یی آورد به کف

غافل از راه کج گشتی بان

غافل از تیزی دندان نهنگ

سینهء همسفر خویش شگافت

***

می کشد موج سراسیمه به خویش

کشتی را که ندارد سکان

چاه گرداب، گشاده آغوش

منتظر چشم نهنگ است در آن

با دهانی که چو گودال عمیق

هست آمادهء بلعیدن ما

***

خیزد از نعرهء دیوانهء موج

نالهء زنگ غم آلود خطر

کشتیبان قصهء ساحل گوید

مگر این قصه فریبیست که ما

 سینهء همدیگرخویش دریم

***

با چنین کشتی بشکسته دریغ

با چنین ساحل گمگشتهء دور

تو بیندیش به این کشتیبان

تو بیندیش به دندان نهنگ

تو به این غارت جاری زمان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی