Die hard!i
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۵۲ ب.ظ
شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود
ای غایب از دو دیده چنان در دل منی
کز لب گشودنت به من آزار می رسد
«کشکول شیخ بهایی»
آدمی بارها و بارها می بازد در هجر، خیانت، رفتن های متوالی و نرسیدن... و پی می برد که زندگی یعنی باخت، یعنی همین جان سختی! یعنی باخت های بزرگ همراه با شیرینی های کوچکی که در سایه ی آن باخت ها، توانی برای ادامه می بخشند. وقتی آنقدر ببازی که مفهوم باخت برایت رنگ ببازد، آنگاه است که اگر باز هم باختی چون هرگز مفهوم متضادش را درک نکرده ای آن را حکمتی خیرخواهانه می پنداری و حس پیروزی بر تو غلبه می کند پس باختت را پیروزی می نامی و سرخوش از پیروزی موهومت، باختی دیگر را طلب می کنی!
خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش / بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر!
- ۹۲/۱۲/۱۶