چشم جهانی نگران من و توست
جمعه, ۷ تیر ۱۳۹۲، ۰۴:۵۵ ب.ظ
نشود فاش کسی آنچه
میان من و توست
تا اشارات نظر نامه
رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش
سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و
توست
روزگاری شد و کس
مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی
نگران من و توست
گر چه در خلوت راز دل ما کس
نرسید
همه جا زمزمه ی عشق
نهان من و توست
گو بهار دل و جان
باش و خزان باش ، ارنه
ای بسا باغ و
بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی
فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی
ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند
به دیباچه ی عقل
هر کجا نامه ی عشق
است نشان من و توست
سایه ز آتشکده ی
ماست فروغ مه و مهر
وه ازین آتش روشن
که به جان من و توست
- ۹۲/۰۴/۰۷