لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند؟؟

پنجشنبه, ۱۵ آذر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۱ ب.ظ

پسرک که دغدغه نان شب  داشت،با غصه به خواب رفت.صبح، نیم خیز روی تخت نشست و چندین دقیقه به خوابی که دم صبح دیده بود فکر می کرد.با خودش می گفت چه کرده است که اینچنین زکاتش دادند؟؟مستحق بود؟؟هرگز،گوهر ذاتی داشت؟هرگز.وحشیِ دشتِ معاصی را/ دو روزی سر دهید/ تا کجا خواهد رمید؟/ آخر، شکارِ رحمت است!

با خودش زمزمه می کرد دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند،واندر آن ظلمت شب آب حیانم دادند،بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند،باده از جام تجلی صفاتم دادند..
جام تجلی اعلی صفات شمایید،پرتو ذات الهی شمایید،یا علی بن موسی الرضا.عادتکم الاحسان و سجیّتکم الکرم.دست های خالی ما و عنایت شما،کریم به دست های خالی گدا نگاه نمیکند،به کرم خودش نگاه میکند.خجالت میکشم بگم مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند.من رو سیاه کجا مستحق عنایت شما هستم؟شما مثل باران بهاری رحمت الهی هستید که می بارید.بی وقفه.چه بر مستحق،و چه بر مسکین و غریب و بیچاره و مفلس و غرور زده.شما می بارید و ما کاسه هایمان را بر عکس گرفته ایم تا مبادا مورد رحمت واقع شویم.
رحمتا!همسرم را نیز از شما می خواهم.درب های توفیق و عنایت را مبادا به خاطر گناهانمان از ما دریغ کنید.حاشا که چنین چیزی از کریمی چون شما توقع نمی رود.هر چند می دانم که خدای شما ستارالعیوب است.اما دل خودمان باز نمی شود.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی