لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

شبیه کسی ام که

يكشنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۱۲ ب.ظ

تو حلقه دشمن محاصره شده و از هر طرف بهش سنگ و نیزه پرتاب می کنند تا زمین بخوره.عوامل مختلف بهش فشار می آرند. شکست خوردنش همون حسرت خوردنه.یعنی همه این عوامل و این دشمنا تلاش می کنند تا سنگین ترین عذاب موجود را بهت بچشونند.اونم عذاب دردناک حسرت.زخم ها و حسرت هاش بعدا سر باز میکنه.وقتی که می بینی نیاز داشتی ی طرفه ای جمع کنی از دوران جوانیت از 25 تا 30 سالگیت.بعدا که حسرت خوردی دشمن دست بزنه زیر بغلش و قاه قاه به ریش مغبونت بخنده و بگه دیدی حالتو گرفتم؟؟دیدی چطور محاصرت کردیم و راه فرار برات نزاشتیم؟آخر هم ی 🖕 نثارت می کنند و میرند.میگن حالا که دیگه جوونیت رفت و جونی برات نموند، هر غلطی میخوای بکنی بکن.دیگه بخاری از تو پا نمیشه.دیگه نه نمازات ب درد میخوره (حالا بشین نماز اول بخون هی)،نه تلاش کردنات،نه یادگیریات،نه کتاب خوندن.بشین تا دم مرگت کتاب بخون تا خبرت هم بیاد.

از طرفی یاد اون جمله می افتم که میگه هر چقدر هم محاصره شده باشی آسمون بازه،اون محاصره نمیشه.هر کی هم نزدیکش بیاد از اجنه و شیطان خدا با تیر میزنتش که هیچی مانع اتصال نشه.


نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی