لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

فارغ از استیل و کلمات کلیدی

لعنت به این سئو

خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
از پشت پنجره ی اتاق
از پشت پرده خاطرات غمزده
یاد تو
چه دلنشین و خنک
این جان خسته را نوازش می دهد
باد می آید و انگار تویی می گذری

پیام های کوتاه

فرازی زیبا از دعای عرفه

دوشنبه, ۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۸:۰۳ ب.ظ
خدایا!

به که واگذارم می کنی؟

به سوی که می فرستی ام؟

به سوی آشنایان و نزدیکان؟تا از من ببرند و روی برگردانند.

یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیافکنند و مرا از خویش برانند؟

یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟

............ ..ای توشه و توان سختی هایم!


ای همدم تنهایی هایم!

ای فریاد رس غم وغصه هایم!

ای ولی نعمت هایم!


............ ..ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!

ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!

ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!

ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!

............ ..تو پناهگاه منی!


تو کهف منی!

تو مامن منی!

وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و اگرنبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.

و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نا بودی تنها پیشروی من میشد.

ای زنده!

ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
.خدای من!

این منم و پستی و فرو مایگی ام.

و این تویی با بزرگی و کرامتت.

از من این می سزد و از تو آن............ ...

........."چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیافتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی."


.........خدای من!

تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!

تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.


..........خدای من!

تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.

......تو که اینقدر دلسوز منی! .....


......خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟

تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟

تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟


......کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.

کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.

بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.

و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.


......خدای من!

مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک وشرک رهایی ام بخش.


......خدای من!

چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی!

چگونه سستی بگیرم,چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!

ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش چنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده.


یا رب! یا رب! یا رب!

نظرات  (۱)

  • فرشاد اشتری
  • به به...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    تجدید کد امنیتی